بخش سوم خلاصه ی سیر تحول حروفچینی
بحث بر روی ماشین مونوتایپ بود که با هوا، برق و آب کار می کرد و هریک از این عناصر می بایست با دقت، به موقع و به اندازه ( حرارت دیگ، دمای آب و فشار هوا) وظیفه ی خود را انجام دهند که با کوچکترین نا هماهنگی، نظم ماشین به هم می ریخت یا سرب می زد، یا حروف حاصله پوک و توخالی و غیرقابل استفاده بود و یا به قالب می چسبید و در تمام این مراحل، وای به حال اپراتور ...
هنگام کار سر و صدا، بخار سرب و بوی روغن که مرتب در دیگ می ریخت و میسوخت و از همه مهمتر، رگلاژ دقیق ماشین، واقعا نفس گیر بود.
اپراتور ماشین در پایان نوبت کاری مثل آدمهای مست تلوتلو می خورد وچهره اش مانند معدنچیان زغال سنگ، درهم ریخته بود.
قالب حروف در این ماشین با آب سرد می شد و گاهی که آب تحت فشار از کنترل خارج می شد و الامان از آن وقت که اگر قطره ای از آب به سرب مذاب (که حرارتش ۳۰۰ درجه بود) می رسید، سرب داغ با شدت به اطراف پرتاب می شد و به هرکجا فرو میآمد سوراخ می کرد. خود من همیشه پیراهن و لباسم سوراخ های ریز داشت، فقط در این مواقع بر اساس غریزه انسان چشمها را می بندد که باز هم گل به جمال پروردگار به قول استاد دمیرچی این ماشین دقیقا مانند بدن انسان طراحی و ساخته شده است که نیاز به آب، هوا و دما یا انرژی دارد.
مطلب گفتنی در باره ی این ماشین زیاد است که در این فرصت نمی گنجد و حوصله ی خواننده را هم سر می برد، فقط باید گفت که عمر آن به اواسط قرن نوزدهم می رسد و ساخت کشور انگلستان است ...
ادامه در فرصت دیگر اگر مشتاق و مشوق داشته باشد !