غلامرضا شجاع : از اساسیترین مشکلات موجود در بیشتر تعاونیهای کشور مدیریت سنتی و آشنا نبودن با حداقلهای علم اقتصاد است؛ مدیریتی که ارتباطی با دانش اقتصاد در حوزه تعاون ندارد، نوآوری ندارد، سیاست گذاری و سازمان دهی ندارد و برنامهریزی و نیروی انسانی آموزشدیده هم درکارنامهاش به چشم نمیخورد.
مدیری که فکر کند تنها با حجم بالای نقدینگی در اختیار میتواند کارها را پیش ببرد، مدیر خوبی نیست! یک مدیر باید بداند که درد تنها درد مالی نیست. پول فقط چرخهای تعاونی را روغنکاری میکند، و آنچه میماند عملکرد مدیر است که بتواند برای حل مشکلات ترکیبی از علم، عمل و هوشمندی و شناخت بازار را بهکار گیرد. مدیر امروزی باید بداند دیگر چیزی به عنوان وام ارزان قیمت برای تعاونیها وجود ندارد . پس چه باید کرد؟ آیا باید اجازه دهیم تعاونیها یکی پس از دیگری از بین بروند و تعطیل و نیمه تعطیل شوند! برای نیافتادن در دام مرگ تعاونیها، چند پیشنهاد میتوان مطرح کرد و با به کار بستن آنها امید را در حیات این بخش زنده کرد.
پیشنهاد اول: لازم است ارتباط بین تعاونیها و محصولی که تولید میکنند یا مواد اولیه یا ماده تولید شده و یا هر محصول آماده توزیع که در اختیار تعاونی است منطقی شود. در این راه لازم است حلقه قبل و بعد از محصول تعاونی باشد، چیزی که متآسفانه و در حال حاضر در دست دلالهاست و اینان در پس و پیش بسیاری از تعاونیهای بزرگ کشور حضور دارند. در پسِ پشت بسیاری از تعاونیهای تولیدی بویژه در بخشهای کشاورزی ، دامپروری، غذایی، دارویی این گروهها کمین کرده و فعال هستند. وجود دلالها باعث افزایش قیمت، احتکار و عدم سریع گردش نقدینگی در تعاونیها میشود. اگر گردش نقدینگی سریع و شفاف باشد و به جای یک نوبت سرعت گردش پول در سال مثلاً سه بار این گردش رخ دهد، مشکل کمبود نقدینگی تا حدود زیادی حل می شود و وام ارزان تر تمام میشود. این یعنی اگر شما وام یک ساله با مثلاً 24درصد بهره گرفته اید اگر به جای یک بار سه بار گردش و جابجایی خرید و فروش داشته باشید میانگین بهره کاهش خواهد یافت.
پیشنهاد دوم: تعاونیها باید به سمت بازارهای مالی به عنوان تجربهای موفق در تمام دنیا بروند. ازجمله به بورس وارد شوند. در حال حاضر هیچ سهمی از بازار بورس کشور در اختیار تعاونیها نیست و این واحدها نتوانستهاند از این منبع بزرگ سرمایه استفاده و رقمی را جلب کنند. حدود 30 درصد تعاونیهای کشاورزی آمریکا از طریق بورس فعالیت میکنند.
پیشنهاد سوم: استفاده و مشارکت با سرمایهگذاری خارجی در تعاونیهایی که این ظرفیت را دارند. مثلاً تعاونی لیتوگرافان، چاپخانه داران، صحافان بتوانند با مشارکت در سرمایهگذاری خارجی در حوزه تولید زینک، کاغذ، مقوا، مرکب و .....در داخل کشور با ساخت کارخانه توسط سرمایهگذاری خارجی راهی پیدا کنند که از این ظرفیت استفاده شود.
پیشنهاد چهارم: تعاونی داران کشور نیازمند تعاونی اعتبار هستند. بانک توسعه تعاون تاکنون نتوانسته است بویژه نیازهای تعاونی های کوچک و متوسط را تامین کند و دقیقاً همان مشکلات و گرفتاریهایی که دیگر بانکهای دولتی و خصوصی بر سر راه تأمین مالی تعاونیها، گستراندهاند را ایجاد کرده است. اگر بخش تعاون، تعاونی اعتبار واقعی داشته باشد مانند بسیاری از کشورهای موفق و پیشرفته جهان میتواند نیازهای مالی خود را از این طریق تامین و مشکلاتش را حل کند. نمونه موفق در این زمینه کشور آلمان است که در آن تنها رابط مالی و اعتباری تعاونیها و بانک ها تعاونی اعتبار هستند.
این پیشنهادها تنها گوشه ای از راهکارهای موجود برای حل مشکلات بخش تعاونو به ویژه تعاونیهای حوزه چاپ است و با بهرهگیری از این دست پیشنهادها میتوان باب استفاده از سرمایه موجود کشور در بورس را جلب کرد و با سرمایهگذاری خارجی در جهت تولید مواد اولیه در کشور گام برداشت و همچنین با سرعت در گردش پول میتوان به مقابله با بهره بالای بانکها پرداخت و در نهایت تعاونی اعتبار شکل گیرد.منبع : www.ipina.ir